تولد بابا
٢٠ اسفند تولد بابا مهدي بود خواستم سورپرايزش كنم ديدم اگه براش كيك بخرم ميشه مثل هرسال و ديگه سورپرايزي در كار نيست براي همينم وقتي از سركار رسيدم خونه بهش گفتم مياي شام بريم بيرون يه نگاهي بهم انداخت و طوري كه سعي ميكرد لبخندشو ازم قايم كنه گفت: واسه تولدم؟ منم كه به هيچ عنوان نميخواستم برنامم بهم بخوره با حالتي بسيااااااار ناراحت و البته متعجب گفتم تولد؟؟؟؟ مگه تولدت امروزبود؟؟؟ وااااااااااااااااااي و بابا هم متعجب از اينكه من يادم رفته و البته كاملا ناباورانه گفت اشكال نداره!! منم هي ميگفتم واي ببخشيد و ..... خلاصه اينكه بابا با اينكه ميخواست نشون نده اما كاملااااااا معلوم بود كه رفته تو لك........ طفلكي دلم براش سوخت اما خب ب...
نویسنده :
مامان فرشته کوچولو
14:30